هایی در هلاکم  - اولین کتاب  سیروس رادمنش - نشرالکترونیکی  سه پنج


" هايي در هلاكم"-آه،يا حلاج!




مجموعه- شعر


سيروس رادمنش


book_3panj.net_siroosRadmanesh.pd





موبایل : 09359603086

www.3panj.net
www.3panj.org
www.Radio3panj.BlogSpot.com
www.3panjTv.BlogSpot.com
3panjlitr@Gmail.com

شعری از  سیروس رادمنش

آویشنی که می سوزد *

 

آویشنی که می سوزد در پرچین های سپید

که سطح آبها را می برد و حباب بر می افروزد

ستاره ی نمک در دهان دارد.

جامه از خزاب، زلف از نیم سایه های بید،

طوق گریزانش نوارینه رفته تا تپه های دور.

چون رخنه می کند در مه

دشنام سرب است در باد و

پشنگ بعد از مرگ،

یک شهیه ی دور

که لشکری محو را می کِشد دنبال.

                                       ( آسماری 81)

شعر میتراییک ،  بارچیده ای از : کُدواژه های  ملی

شعر میتراییک ،  بارچیده ای از : کُدواژه های  ملی

 بدون شک ،هویت تاریخی" هفت سین" گونه ی ایرانیان  همواره  زیرگستره و چترحمایت نمادهایی مانند:  پرچم و میهن ، آیین و مذهب ، جشن ها وشادخواری ها ، سوگسرودها ، تعزیه و سیا ووشون و ... ، چهره ای وحدت بخش خود را حفظ کرده است . احساس  "ایران - وطنی " ، جزء ژنتیک فکری - فرهنگی ما شده است.

 به راحتی میتوان فهمید چرا جوانان و حتی بزرگسالانی که  پس از سال های متمادی دوری از "مام میهن "( = سرزمین ایران) و زیست درکنار فرهنگ مغرب زمین _  که اکنون "جهانی شده "است _ ، گویا به دنبال  گمشده ای می گردند .

اعیاد و آیین های  ملل میزبان ، همچون  "کریسمس " و ...جز نوعی "تعطیلی اجباری" ،برای آنها ، معنای خاصی که آرامشان کند را به همراه ندارد  و آنچنان که باید ، آنان را اغناء و ارضای روحی نمی کند.

 نمی توان انکار کرد که دراین ماههای اخیر(بخصوص درماههای آخر سالی که  گذشت : 1389ه ش)،  اکثر آنهایی که چه بسا متولد مغرب زمین اند ، با چه شور و اشتیاقی  به دنبال گمشده شان :  ( هویت ملی – تاریخی ) بوده اند که این توجه ویژه را می توان درهیجان و شوق فراوان  برای برگزاری  نمونه هایی ازاین آیین ها ی کهن  (  "چهارشنبه سوری " و نوروز ")  بازشناسی کرد.

نمی توان انکار کرد که  ما ملتی هستیم  با کُدهایی ویژه ، که مخصوص خودمان است ؛ چه بخواهیم چه نخواهیم  ـ ( بدون آنکه ارزشگذاری خوب یا بد کنیم )ـ  ، رفتارفرهنگی مان با این مشخصه های  چندهزارساله  شکل گرفته است  ، رشد یافته و ادامه ی  حیات داده است  .

آری ! بدون  آن کلید واژه های ملی ، نه شناسنامه ای داریم  و نه هویت ملی – تاریخی؛.

سیم سُربی سند شش دانگ هویتمان ، همان  حافظه ی تاریخی  است که  گاه و بی گاه   در ازدحام" غم نان " و...   فراموشش می کنیم؛ اما وقت نیاز،  در لایه های تودرتوی فرهنگ ها ، دوباره پیدایش  کرده ، بازسازی و بازآفرینی اش می کنیم و دوباره....و دوباره....دوباره....و دوباره....؛؛

 بارچیده :

  آنچه در شعر امروز ایران ،همان  نقش و   کارکرد نمادهای وحدت دهنده ی مذکور (:  پرچم و میهن...) را برای  گونه گونه های شعری دارد ، چرخش بر مدار حافظه ی ملی است

 هرچند که گاه   تغزل  یا تاریخ ،  طنز یا سویه های اجتماعی و گاه ،  دید  فرا واقع گرایی (سوررئالیسم)  و... مولفه هایی هستند که بریک مدار و  منبع نور می چرخند

  هرچند در اکثر این نوع شعرها ،  رفتار  زبانی و معنایی   متنوع  و متکثري به چشم می آید

اما   در زیرساخت ها   و لابیرنت ها و  کُریدورها ی   مریی و نامریی شعر

 ، همپایه اند و از یک آبشخور(مدار حافظه ی ملی ) تغذیه می کنند

+++++++++++++++


++++         صادق کریمی- دهم فروردین ۱۳۹۰-اهواز 

                                                                              

شادباش

 

سال   نو

برتمامی دوستداران

زنده یاد سیروس رادمنش

 خجسته باد

ازطرف :صادق کریمی -منصورمحرابی فرد

نگرانی زنده یاد سیروس رادمنش د رمورد یک بیمارسرطانی

نوشین‌های مهرش در نوش

نوشین‌های مهرش در نوش:

و آغاز می‌کنیم

در مِحرابِ تلخِ تو ، که

مِهر، تنها ، با آتش جاودان

روشنا در چراغ می‌زنی

با اشارتی روبر لُجّه‌های نیمْ‌شبان وُ

تختانش

مگر نه دستْ‌افشان و مِیزری ، رو  به قتلگاه!

می‌روی ، عیّاروار ؟

*   *   *

بر خزه و سیراب

نه که آیا

یک سبزِ آرام‌تر از خزان!

وظیفه‌ی او در

  

" نگاه‌داشتن " است

ـ بی فتوا و حُکم

: آئین و رسم

[seremony]

که دوزخ از شعر او می‌بارد ، امّا پرهیز

رابه زیبائی به پرسش و پرستش می‌کشاند با مخاطب ِ خود ، که

دقت در کارِ او ، مزد عادلانه‌ی معرفت است

 

دو شعر از زنده یاد سیروس رادمنش

مسیانی -1

 

وقتی که دورم از تو ، می ترسم

 

از نگاهِ برتو – این «آگفا»ی در قاب

 

زخمی بر آرنج

 

خیزابی که خاک را می کند تحقیر

 

حاصل همین وصال شبگیر

 

ای در فراق تو من دلگیر ،

 

ای گره

 

بند می بندی به پایم ،

 

- تا کی ؟!

 

از دور دست برای تو تکان می خورد این

 

علف

 

این سنگ شهاب

 

با هزاران دست ، در چخماق

 

گرد از شیشه ی تو پاک می کنم ،

 

از دور

 

بعد

 

به گونه می کشم

 

از رطوبت های تو ، ای طعم

 

تنهایی من ،

 

ای شور !

  ********

 

اندکی لاک

 

نیزار حبس در حصار سبز

 

زیر انگشتان تو :

 

خامشی

 

که می برد

 

راه به شعله های کوچک زنجره گان؛

 

در یوزه ی لامسه است

 

تا چراغ سبز کوچکی

 

حبس ، در پرچین تو !

 

***

شب دیر - آورد

 

برحلقه گان بیشه ها ؛

 

کشته ی تابستان هاست

 

- همین که لمحه ای زمرد

 

می گریزد از عقیق ....

 

*******

 

 برای منصورمحرابی فرد

تریولوژی  برای خلائی گذرا ، در بارانداز Absurd

1-    آرتمیس Artemis                   برای منصورمحرابی فرد و

                                                                                        آنات عاشقانه اش

-         باکره !

 

ای  ٬ تا آخرین نفس های زمین !

 

دختر نافرمان خدا !

 

بیا ٬ با کمان کینه توزی ات

 

مالک مردهای درنده باش !

 

حالا زنان عاشق جنگ

 

به شکار روح تو ٬ درگیرند

 

و تو

 

مثل همیشه ٬ جوان خواهی ماند

 

2-    آراکنهArachne

 

-   گلدوزی ات   

 

بر بازوان من ٬ بی نظیر است !

 

وقتی که در رقابت عشق تو ٬ تنهاترین مرد زمین ام

 

حالا٬ از فرط غصه های همیشگی

 

مرا به صورت خود بباف !

 

ای عنکبوت زیباروی!

 

که تابلوی مرگ مرا می ریسی

 

3-  آستریاAsteria

 

-         برای گریز از زمختی دستهای من

 

بیا به شکل همان بلدرچین باش !

 

که آواز عاشقانه ات

 

صنوبر خوشبختی ست

 

حالا دریا کناره می گیرد

 

ای که جزیره بودن ات

 

برای من ٬ دلتنگی ست

 

************

15فروردین 89-صادق کریمی

 

وحدت جوهر و عرض در شعر میتراییک-سیروس رادمنش

 

 بدون یک دیالکتیک [-آنچه نیچه به آن نمایش و آرایش می گوید -!]: (که برهانی دو جانبه برای سرانجامی دو جانبه و وحدت گرا باشد) نمی توان به ارزشی یکدست رسید. اینجاست که یکی از پیش شرطهای من، یعنی «به وحدت رسیدن جوهر و عرض» یا یکی شدن آنها در «شعر میتراییک» برای برخی دوستان شاعر، تصویری موجدار به وجود آورد. حال آنکه در عرصه «شناخت» یکی از بنیانهای مقوله های فلسفی است و هر چند در ارزش- نهادی جدید ما طرحی تازه می افکند (چنانکه همان دوستان در پیش شرطی دیگر، یعنی «طنز» خود به درستی مصرند که ساز و کار طنز در این نوع از شعر متفاوت از طنز در شعر کلاسیک است)، اما در بیان اینکه جواهر و عرض و وحدت آن به خصوص، حرف کهنه ای است و در شعر کلاسیک به وفور یافت می شود: قایل به ارایه نمون نگشته اند! و نسبت به پیش شرطهای دیگر این شعر (یعنی حدود ۱۳ پیش شرط دیگر که هر کدام به مثابه سرفصلی برای واشکافی موضوعیت عنوان شده بود) حرفی به میان نیامد.

ادامه نوشته

شعر ميترا ئيك : همچون واكنشي مضاعف در برابر يك كشف

به قلم : سیروس رادمنش

 سیروس رادمنش چند نقد و تحلیل برای روشن نمودن میتراییک عنوان نمود که بعضی از آن مطالب به کوشش صادق کریمی به چاپ رسید برای نمونه همین مطلب زیر است که در 7 - مهرماه - 1383 در روزنامه فرهنگ خوزستان –صفحه ناقوس به کوشش صادق کریمی به چاپ رسید. خوشبختانه فایل این متن را آقای کریمی در اختیار من گذاشته و من نیز بی درنگ آن را در جانب کلمات گذاشته ام. میترایسم را سیروس بسیار نیکو می دانست و برای آن زحمات زیادی کشید هر چند که سیروس عمرش به باقی نگرایید اما میترایسم را بدون شک آیندگان پاس خواهند داشت. بسیاری از اطلاعات و نوشته های میترایسم نزد شاعرانی است که در این جرگه بودنده اند و بخصوص صادق کریمی که استمرار زیادی در این کار داشته است. با تشکر از او

ادامه نوشته

شعري از زنده ياد سيروس رادمنش

 که دشت

کم ازلیلا نبود

وطره های نیم خیس

درتب کمان

 ***

قوس بودواندکی قزح

به قاب خود

وآرش نیم هلاکم

آموخت

***..............................

.............

ادامه نوشته

سیروس :اسطورۀ من در همین تاریخ بیهقی نمودمنشور ینه تری دارد

منصورمحرابی -سیروس رادمنش-عزت قاسمی-محمدعسکرپور-صادق کریمی 
ادامه نوشته

بیانیه ی شماره یک شعرمیتراییک درایران

ادامه نوشته

انزوا، التزام و ادبيات زيرزميني

کیانوش کریمیانمتن سخنرانی کیانوش کریمیان در بزرگداشت سیروس رادمنش:

انزوا، التزام و ادبيات زيرزميني

24 مهر 87

کیانوش کریمیان

به بهانه برگزاري بزرگداشت سيروس رادمنش

"شاعري معصوم ترين پيشه هاست"

ادامه نوشته

زندگی سیروس نمونه ی تمام عیار یک اندوه حاکم بر زندگی هنرمند ایرانی

شهرام گراوندی

درباره ی سیروس رادمنش چه می توان گفت؟ موقعیت سیروس رادمنش در جهان شعری ایران چیست؟ بالنده گی و حیات شعر سیروس رادمنش در ادبیات معاصر آیا آنچنان که باید و شاید واجد جایگاهی هست و آیا به چشم می آید و اگر هست مرتبت آن کدام است؟ آیا شاعر لاکتاب ما که هرگز تمایلی به چاپ شعرهایش به صورت کتاب نداشت، شعرهایش فرودست تر از شاعران کتاب چاپ کن! بوده و فی المثل فلان شاعر که کتابهای 40 یا 50 صفحه ای با عناوین پر طمطراق و با تیراژهای زیر 1000 چاپ می کرده و می کند، بزرگتر از سیروس رادمنش است که فقط شعرهای چاپ شده اش در هفته نامه ی توقیف شده ی تولید من مطابق با چند کتاب است؟!

ادامه نوشته

بزرگداشت سیروس شعر ناب در اهواز

به مناسبت چهلمین روز پرواز شاعر شعر ناب سیروس رادمنش از عرصه ادب و هنر کشور بزرگداشتی با حضور شاعران و خانواده محترم آن شاعر پر آوازه در سالن اجتماعات شورای شهر اهواز برگزار می گردد.

حضور دوستان شاعر در این بزرگداشت موجب آرامش آن عزیز از دست رفته خواهد بود، منتظر حضور سبزتان هستیم.

ستاد بزرگداشت سیروس رادمنش

سيروس رادمنش هم به پرواز درآمد

رامین یوسفیرامين يوسفي

18/6/1387

 سيروس رادمنش شاعرشعر ناب هم از ميان مارفت، تا به هم پروازانش بپوندد:به نيما،شاملو،سهراب ،فروغ،اخوان،قيصرامين پور،عطار،حلاج،مولانا،حافظ وسعدي...

17/شهريور/1387اميد حلالي سردبيرهفته نامه ي فرهنگ جنوب و از دوستان حلقه ي ميتراييك از اهواز ،با صداي بغض آلود از آن سوي تلفن گفت:رامين خبر ناگواري برايت دارم.سيروس هم...بچه ها را خبر بده براي مراسم روز پنج شنبه.چه برمن گذشت ومي گذرد؟!خدا مي داند.

سيروس رادمنش در كارنامه ي شعري خود سروده هاي بسياري دارد .شاعري كه شعر مي گفت وحتادر قيد چاپ كتابش نبود:

ادامه نوشته

برای سیروس رادمنش که شهریورم را حسابی داغ کرد!

 محمد علیجانی

قبول!

اما چه تقدیری است

که پس از آن‌همه بیگانگی با کاغذهای نازک و نوشته‌های ریز

یک‌هو و ناگهان

هوس کنی با چشم‌هایت

بچرخی

ستون به ستون روزنامه‌ای را

و بعد

خبر مرگ عزیزی

           که تا همین دیروز می‌گفتی:

                            "حتما باید ببینمش"

ادامه نوشته

دریغا سیروس رادمنش

 

یار محمد اسد پور

وگفت: «چون حق تعالی ـ خواهد که دوست گیرد بنده ای از بندگان خودا را، در ذکر بر وی گشاده گرداند.»"تذکرت الاولیاء عطار نیشابوری"

آری در ذکر سیروس رادمنش جستجوی نستوه او بر «دانش» بود و نیز عطار چنین فرمود: «هر که گمان برد که جهد به وصال حق رسد، خود را در رنج بینهایت افگند»! بطوری که جسم را فراموش کرد و همه تن روح روشن شده بود.

چون مرد به خاکش کردند به یکباره گویی آسمان غرید و گریست و توفانی بر همه جای این خطه بر پا شد.!«و این نشانه ای بود که از قدیم گفته اند و همه دیدیم! در مرگ بزرگان!»


ادامه نوشته

آرام در حکمت شادان ملکوت    

شاعر میتراییکصادق کریمی

برای: سیروس رادمنش

(1)

یکشنبه بود و شهریور و شرجی

نه برگی بر زمین که می بایست ریخته شود

و نه آب و جاروب جلوی در خانه یی.

هفتکل

جلجتای کسی ست

ادامه نوشته

رکوییم برای سیروس رادمنش

علی قنبریعلی قنبری

سیروس رادمنش این آخرین ترفند تو بود . مُردن توی پنجاه و سه سالگی. هی مرد !  تو می خواستی رمبو بشی ها؟  حتی یه کتاب هم از خودت بجا نذاشتی. نشسته بودی توی هفتکل  ملت بیان کشفت  کنن؟  منتقدین و شارحین بازار مصرفت رو ببرن بالا .  مثل رمبو که رفت تو شهرهای دور شرق تا گم بشه، تو هم رفتی تو کمپ ها، تو کمپ ها، سراغ پایپینگ. با لیستی از اندوه شخصی ات به کمپ ها رفتی و مرور کردی بطا لت «بیا، بیا » رو.  دنبالت گشتم توی کانتینرها . توی انجینیر آفیس ها. تو «چیف» بودی یا «آسیستان» یا بازرس جوش. خلاصه که تو بیابون پادشاه بودی . نبودی؟.  اینقدر زود مردن  یه سناریو کلیشه ایه برای موندن و سوار شدن تو قطار کلاسه بندی ادبی. چه می دونم شاید فکر کردی این سناریو برای تو هم جواب بده.  اما سیروس نازنین، خود شعر تبعید شد تو یه جزیره ی دور. توصیه ی افلاطون عملی شد. حتی آپولون (آن خداوندگار) که می گفت آشیل تا ابد زنده خواهد ماند  در تروا بود و باهم  آشیل را کشتند.  شعر رفت توی هاله. امر اجتماعی از امر فرهنگی جدا افتاد.

ادامه نوشته

در ستایش سیروس

محمد مالی

همين ديروزان شرجي زده غصه فام بود كه " سيروس" چونان مائده آسماني بر تارهاي صوتي حوزه سامعه من نازل گرديد.

صدا؛ صداي سيروس رادمنش بود كه ارتعاش فيبرهاي نوري ؛ گرماي تنوري و خاص اش را ستانده بود.

سيروس گفت: " محمد دلم برايت تنگ شده است".

 سيروس گفت: تا  لحظه ديدار كه رخ به رخ خواهيم شد.

ادامه نوشته

یادداشتی برای سیروس رادمنش

شهرام گراوندی

از جنگل های سیرامادره تا هفتکل خشک و تفتیده

 در یک روز غمگین شهریوری سیروس رادمنش مُرد. همین. نه مقدمه ای نه موخره ای. نه بیماری ی که او را بر تختی میخ کرده باشد و نه حادثه ای که بر تن او خش کشیده باشد. اتفاقن در زمانی سیروس مٌرده که روزهای خوشش بوده. روزهای خوشی که سالها بود در انتظار وقوع آن، لحظه ها را می کشته و ثانیه ها رو می درویده. سالها بود که سیروس تنها، و فی الواقع سیروس فوق العاده تنها در انتظار دیدار فرزندانش بوده و درست در زمانی که تنها دو سه روزی از حضور « رایا و مسیحا 1» در خانه ی پدری نمی گذشت، سیروس در خوابی نوشین ورپرید و تن را به بیداری روزان و روزگاران باز پس نیاورد. سیروس رادمنش مُرد و من شرمسارم از این که در وصف او بنویسم و یا در مرثیه اش نکته ای بتراوم. وقتی یادم می آید که با سیروس چه روزها و چه شب هایی گذراندم؛ چه خاطره های تلخ و شیرینی که با هم داشتیم؛ چه فیلمهایی که با هم می دیدیم و چه بحث ها که میان مان روی می داد؛ گریه های گاه به گاه او که در ذهنم مرور می شود و اشکهایی که بر گونه اش می ستردم و گریه ی نابی که هنگام تماشای فیلم « سگ های پوشالی 2 » سرداده بود،

ادامه نوشته

اطلاعیه

سیروس از میان ما رفت . آنچه مانده دریغا گوی بازمانگانی است که به فراست افتاده اند، این فاجعه را با آنچه مانده از مرده ریگ نوشته های او ترمیم نمایند.

ما نیز به همین منظور تمام توان ناچیز خود را به کار بسته ایم تا بتوانیم آثار سیروس را به یهترین وجه ممکن در دفترهای کوچک و به قید زمان به چاپ رسانیم.

ستاد بزرگداشت سیروس با تکیه به تایید خانوده ی آن شاعر بزرگ، قصد دارد تا کلیه ی آثار، دست نوشتاه ها، نقدها و اظهار نظرهایش را که در دست دوستان یکرنگ اش در اطراف و اکناف می باشند جمع آوری نماید.

متاسفانه این پراکندگی بسیار است و اگر کسی همت نبندد و مصلحت را فدای منفعت و سود جویی از نام آن شاعر بزرگ کند، کار ما بس پیچیده تر و سخت تر از حال خود می شود.

بسیاری از قطعات و نوشته ها دارای بار تاریخی و زمانی و مکانی می باشند. سیروس در حاشیبه ی بسیاری از نوشتاه هایش تذکارات کتبی و شفاهی نوشته و گفته است. ما را (ستاد بزرگداشت)گمان و سعی بر این است که بصورتی انتقادی و آکادمیک این نوشته ها را جمع آوری نماییم و در دفتر های کوچکی به دست چاپ سپاریم تا هم وسع قیمت آن به توانایی باشد و هم پهنای خواندن اش. چرا که اشعار سیروس بدون شک تاریخ جامع و کاملی از پیدایش و بالیدن شعر ناب از توفان حجم تا به حال است.

پس این دشوار مطمئنا همت عالی، صبر، فروتنی و پرده داری دوستان و هم دلان را می طلبد. بخصوص آنان که در این خطه و در طول این چند سال بس دشوار و طاقت فرسا، با سیروس همیشه بوده اند. پُر پیداست که برادران این شاعر بزرگ و بی همتا اگر پشتوانه ای نباشند کار بدون شک ابتر و مقصور خواهد بود.

این خانواده با شرافت و بسیار فروتن رادمنش که در این سال های دور چون پروانه به دور او بودند و چرخیدند تا عاقبت این پیوند خونی به مقراض اجل بریده شد. و سیروس پرید چون پروانه، آنکه در عروق اش بُراده بود و دم نمی زد.

هنوز سه روز از پریدن آن پروانه به اندوه و سختی نگذشتیم که در سایت رسمی «ایسنا» از چاپ کتاب «جانب کلمات» خبردار شدیم. اما ایکاش بانیان این کار خیر و خوب رخصتی به عزاداران این شاعر بزرگ بدهند و فرصتی به خانواده اش، تا تصمیمی غیر عجولانه بگیرند. که آنچه در زمان حیات اش میسور نشد در مرگش به بار نشیند.

ستاد بزرگ داشت استدعا دارد هرمصاحبه از هر منطقه ی خبری را در اختیار داشته باشد تا از نظرات مصاحبه شوندگان کمال استفاده را ببرد. همچنین هر گونه عکس و یا دست نوشته و قطعه شعر می تواند به ما کمکی بزرگ نماید. لازم است قید شود آنان که از سیروس این قطعات را به رسم عهدیه گرفته اند می توانند فقط به تحویل رونوشت آن و همچنین توضیح در مورد آن بسنده نمایند.

. نیز از آن دوستان که کتاب «جانب کلمات» را در اختیار دارند تقاضا می شود به منظور همکاری لازم هرگ.نه قرادادی را فسخ نموده و در اسرع وقت اقدام به ارجاع نسخه کتاب به خانواده آن مرحوم به نشانی: شهر کرد ـ بلوار معلم ـ نبش جهادگران ـ کوچه 28 ـ پلاک 24 منزل شخصی مهندس جواد رادمنش ارسال نمایند.

در ضمن  شماره تلفن : 09358499885 . نیز ایمیل:  siroosradmanesh@yahoo.com                              که مستقیما مربوط به مسئول ستاد می باشد و منبع هر گونه اطلاعیه و محل پخش هر گونه اخبار رسمی در مورد سیروس رادمنش است . لازم است گفته شود بغیر از این منایع مابقی منابع و اخبار  از حیث اعتبار ساقط می باشند.

چند شعر چاپ نشده از سیروس رادمنش

به چرخشی کوتاه

ببین که مرده ام بر اسب

با نفس هام، خشکیده در بوی خیس یال

گاو زبانی بر اسب ام بگذار

ادامه نوشته

تسلیت جامعه شعری ایران به مناسبت درگذشت سیروس رادمنش

خلاصه ی تن خود بودم

چون اندوه مردی به چیدن گل

نا خشنود

برده که سیل

ببری خفته را

مرگ سیروس را باور نمی توانیم کرد. او با آن لبخنده های هرازگاهی اش و مهربانی و لطفی که از چشمان اش می تراوید.

هنوز زود بود این جهان تن را وا نهد و به نامتنهایی جان بپیوندد. حضورش مغتنم بود و تکیه گاهی برای این سالیان بی بار و باوری که می گذشتند بی هیچ کور سوی شوری و فانوس امیدی.

شعرش کهکشانی از ناز نیاز و موسیقی بود که راه به کوی برزن های عرفانی ساده اما بزرگ می برد. اخلاق در او تنیده بودو نیکویی سرمایه ای که از دست وا نمی نهاد.

در گذشت شاعر معاصر «سیروس رادمنش» را به جامعه ی ادبی ایران تسلیت می گوییم.

هوشنگ چالنگی – هرمز علی پور – سید علی صالحی – یار محمد اسد پور – دکتر عزت  قاسمی – علیشاه مولوی – یار علی پور مقدم – کاظم کریمیان – فرامرز سدهی – عبد الرحمن نیک سرشت – حیات قلی فرخ منش – قاسم آهنین جان – غلامعباس عسکر پور – اشکان محرابی فرد – رضا بختیاری اصل – علیمراد موری – رستم اله مرادی – علی قنبری – امید حلالی – صادق کریمی – شهریار شهریاری – ماشاءالله براتی – سیامک میرزاده – سعید اسکندری – اسدالله اسدی – فردین کوراوند – احسان اسکندری – پرویز گراوند – شهرام گراوندی – علی فتحی مقدم – سعید محمد حسنی – اسماعیل مکوندی – عبدالرضا سلیمانی زاده – حفیظ الله ممبینی(آبگینه) – حسینعلی خدا کرمی – محمد صفایی – مجید حسینی – داریوش اسدی کیارس – آرمان احمدی موری – بهمن ساکی – ایمان محرابی فرد – امید صفا بخش – سهراب محسنی – سلیمان حسن نژاد – تاج محمد عسکر پور – مراد اسدی شیخ رباط – مهدیه نفیسی – کیانوش کریمیان – بهروز ناصری – زینب ممبینی – امین زنگنه زاد – داریوش معمار – محمد مالی – ارسلان جعفری شهنی – مهدی مکارمی – مصطفی نزاری – علیرضا شکر ریز – حافظ موسوی – عاطفه چهارمحالیان – کیامرث سرکاکی – علی ایالتی – علی شیخ علی – آریانا محرابی فرد – بهنود بهادری – رامین یوسفی – هابیل موسوی – منصور محرابی فرد

اطلاعیه ستاد بزرگداشت شاعر فقید سیروس رادمنش

به نام خدا

از شمار دو چشم یک تن کم

وز شمار خرد هزاران بیش

ستاد بزرگداشت زنده یاد سیروس رادمنش ضمن سپاسگزاری از شاعران و نویسندگان و علاقه مندان به هنر و ادبیات که با حضور خویش و ارسال پیام در مراسم تشییع جنازه و تدفین آن شاعر گرانمایه موجب امتنان گردیدند، به اطلاع می رساند که آن ستاد با همیاری خانواده آن مرحوم در صدد است آثار بازمانده از وی را اعم از شعر و مقاله به چاپ برساند.

بنابر این از کلیه ی دوستان شاعر و کسانی که به هر نحوی اثر یا آثاری از وی در دست دارند خواهشمند است که آن آثار را به نشانی : شهر کرد ـ بلوار معلم ـ نبش جهادگران ـ کوچه 28 ـ پلاک 24 منزل شخصی مهندس جواد رادمنش ارسال نمایند.

ضمنا هیچ فرد و یا انتشاراتی حق چاپ و نشر آثار آن مرحوم را بدون اجازه خانواده وی ندارند، و در غیر اینصورت بر اساس قانون مصنفین و مولفین با پیگرد قانونی روبرو خواهند شد.

مراسم خاک سپاری سیروس رادمنش به روایت تصویر

ادامه نوشته

اميد حلالي: رادمنش اعتقاد به شرف شعر داشت

 يك شاعر گفت: رادمنش را مي‌توان آخرين مدافع راستين شعر نو به حساب آورد چون او شاعري خاص بود و اعتقاد به شرف شعر داشت.

اميد حلالي در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان اظهار كرد : رادمنش بيش از آن كه زندگي را با انسان سركند با طبيعت، كلمه و مرگ مي‌گذراند. نوع زندگي‌اش ويژه و منحصر به فرد بود. او از يك تبار روستايي بود كه بيشتر با طبيعت، بركه و بيشه انس داشت و آنها را وارد شعرش كرد.

وي در ادامه گفت: عزلت در اواخر عمر باعث شد تا رگه‌هاي عرفاني در ذهن رادمنش تخليه شود و به مرزهاي نويي در بازخواني و ‌آثاري مانند اشعار منصوري برسد.

حلالي ادامه داد: همچنين وي در سال‌هاي آخر عمر اعتقاد و توجهي به شعر تعدادي از دوستان پيدا كرد كه از آنها به عنوان " حلقه‌ ميترائيك " ياد مي‌كرد و به آنها اعتقاد داشت و از جمله شاعران نخستين اين سويه‌ شعري بوده است.

او گفت: سيروس رادمنش خوش‌مشرب، جدي، منتقد و ويژگي خوب شخصيتي وي انتقادپذيري بود.

عبدالرحمن نيك‌سرشت: رادمنش شاعر درون‌گرايي بود كه ادبيات خطه را دنبال مي‌كرد

يك شاعر گفت: سيروس رادمنش شاعر منصوري‌سراي ايران بود كه به مفاخر سربه‌دار، به ميثم و بچه‌ نخلش كه هر پگاه آبياريش مي‌كرد، به منصور كه حلاج روحش بود، به ارنستو كه گواراي وجودش شد و الساروادورتاگوتمالا سبزينه پوش با كوله‌باري بر دوش عشق مي‌ورزيد.

عبدالرحمن نيك‌سرشت در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان اظهار كرد: رادمنش، از شاعران سپيدگوي ايران، ادامه دهنده نسل دوم شعر ناب در شعر امروز بود كه فعاليت‌هاي ادبي‌اش را از خطه‌ مسجدسليمان شروع كرد.

او افزود: رادمنش شاعر درون‌گرايي بود كه ادبيات خطه را دنبال مي‌كرد و در مسايل و سبك‌هاي فعلي در تمام حوزه‌هاي شعري غرب، اروپا، موج سوم، مدرن، پست مدرن و شعر متفاوت استاد بود.

نيك‌سرشت با بيان اين كه رادمنش نسبت به حوزه ادبي كهن ممارستي نداشت و به همين دليل براي جبران اين كمبود در واپسين سال‌هاي عمرش گرايش شديدي به ميترائيك پيدا كرد، خاطرنشان كرد: شعر " محمد " او يكي از اشعار بنيان‌باورانه بسيار قوي در شعر سپيد است.

اين شاعر ادامه داد: در واقع عمده كار رادمنش در دهه 80 صرف سامان دادن به " حلقه‌ ميترائيك " در شعر جنوب گذشت كه تحولي برخاسته از جنوب است. رادمنش به دنبال نوعي بازسازي يا انعكاس مفاهيم شعر كهن در شعر امروز بود و اين كار را استادانه انجام داد اما متاسفانه در هياهوها گم شد و به اين دليل بيشتر در خفا كار مي‌كرد.

نيك‌سرشت گفت: رادمنش مردي مهربان، عاطفي، با نجابت و بي‌تكلف بود