-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 مرداد 1390 23:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA دست را برای بالا بردن انگشت را برای بالا آوردن آورده اند ما که ببرند ببرند به بعد خودشان سری افتاده ای پایی رفته نفسی ناتمام میان دوست داشتن دوزخ می شوی وبهشتشان بعدن تو نیست
-
هم سایه
سهشنبه 4 آبان 1389 23:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA مثل مرده ای ام که توی خواب بیدار می شود و می بیند درخت همسایه سیب می ریزد بریزانم همسایه هم سایه میان آفتاب تیر تابم بده برویم کمی درخت بازی کنیم لابلای بوسه تاب ببندیم ببندم به باد هر چه بادا باد
-
برای تو
شنبه 6 شهریور 1389 19:21
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA باری بعد از سالهای سخت پس از گذشتن از قرنها قرق ازباید گذشتیم از گذشت گذشتیم مثل درختی در سکوت عرب رویید مثل سیبی ام که از چنگ چنگیز گریخت گریختیم چقدر در به دری عمو؟ باید بارهایمان را می انداختیم انداختیم میان انداختن آموختیم میان آموختن آمیختیم در کوچه باغهای نیشابور شراب...
-
خداحافظ
دوشنبه 30 فروردین 1389 14:15
ایستاده ام در چتری که برایت گرفته ام گرفته ای؟ به بارانی بندم که ترا گریه می کند بادیست که ترا می برد راهی که مرا برمی گردد مثل سنگی که به ساحت رود تجاوز می کند ناگهان منم آس وپاسی که اتفاقن آسان از دست رفت حالا سی ودو ساله ام با سری درشت و دستانی بریده
-
سر راهی که مرا برد
سهشنبه 21 مهر 1388 19:32
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA بقچه ای را میان تاریکی جا گذاشت دختری که تقدیر سیاهی داشت وبرای طفلش نمی خواست نمی خواهم نمی تواند که بخواهد بیچاره همه ی زورش را زده بود توی سرش دنبال چه به دنیا آمده ای مرا؟ فکر کرده ای بخت تو از چشم من قشنگ تر می شود دخترک دم بخت بختک افتاده بود روش آنقدر رفت زیر که شکمش...
-
خداحافظ
سهشنبه 24 شهریور 1388 16:56
دلخور نیستم تو خیلی دیر به دنیا می آیی من زودی از زهدان مادرم جستم کنه نبودم که خون بخورم خوردم به تو دراز به دراز افتادم وسط تابستانی بزرگ به حرف آمدم ببخشید که ترا دوست دارم ول کن عمو کوچه به پاییز رسیده و تو توی باغ نیستی کیستی؟ دختر بابایی که بعدن به این سطر اضافه می شود ما تقریبن در راهی درشت جا ماندیم عجب حکایت...
-
درخت
دوشنبه 15 تیر 1388 01:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA قرار این بود از اول ریشه بزنیم زدیم و بلند شدیم تا برویم و وسط یک دشت، درخت خودمان باشیم عجب ریشه ای کشیده ای درخت؟ ساقه ی صافی بودی دستی دستی دسته ی تبری شدی فصل فصل دروست داس سرخ داستان سبز مرا چید حیف نام دیاریست زیر درخت نشسته است با تبری بزرگ بزرگتر کجا کار می کنی...
-
راه تند
سهشنبه 14 آبان 1387 00:19
این راه تندی که شما را می برد می آوردتان به دو دویدن و سنگ شنیدن این همه به دو سگ زدن زدن به زیرآواز و استخوان دل می خواهد عمو نداری بد سرطانیست کل کل می کند با پا نداری عصا می خواهد پسر ابرو برداشته ام بروم خودم را با ماتیک خواهرم رنگ کرده ام قرمز می شود درخت دستم به دامنت برکاتو تو که بالا نشسته ای هلو نیوفتی به سرم...
-
جیک جیک
یکشنبه 17 شهریور 1387 17:15
گلوی بی آواز گنجشگی ام که میان دوشاخه ی تیر وکمان جیک جیک می کند جلد باش ای بخت جیک جیکو شاخه به شاخه هرزگی می کنی؟ نمی کنم من گنجشک باغهای بی بادم و از این شاخه افتاده ام به سنگ توی میدان سنگی دارند دوره ام می کنند سارهای شیون رسیده اند و حلق بی گناه بزنید ای قوم قلقلی سرم برای سنگ درآمده بزرگ سیب صدای کسی است که می...
-
دست در دست
جمعه 24 خرداد 1387 16:31
کوچه ی تاریکی بود من در دست تو روشن شدم با آن انگشتان ظریف مرا ورق بزن بزنی سر بلند نمی کنم از بلندی ات افتاده ام توی خواب پرت و پلا نگو پسر تویی که پرتم می کنی توی پلا دختر من؟ بیا کمی عاشقی کنیم کوچه تاریکیست چشم به چشم نمی رسد مرا به خودت برسان ما رفته رفته درشت تربه هم می چسبیم داریم می رسیم به ته درخت... گلی گلی...
-
رف...تم
یکشنبه 29 اردیبهشت 1387 16:07
کو کوهی که ترا به کوهی ببرد؟ بی دلی می کنم با دار با درخت بیدی ام که شاخه به شاخه ام پریدند رفتند هر که را تن دادم تف به تو ای ...... دل فقیر! دلال دست به دست کی دست به کار سیانور می شوی؟ این بیل عمله کش خود به خود عمل می کند عملی شده اند بچه ها معمولا با کراک کوک می شوند و روزی چند صد دختر برنمی گردند ول کنم بروم...
-
بازی
چهارشنبه 21 فروردین 1387 22:49
رسیدی و خسته بودی من که حتی چای تلخی نیستم کیستم؟ علاقه اینجای قصه گوشی ست شنیدنی گوشی بدست زبانی بریده دارد من پشت خط تو بالای لبم سبز شد ببین سرخ شدم و سلامم بالا نیامد ببین بازی دست مرا و تو را می گیرد می برد سر شروع پسر آنقدر داغ است که در مرحله ی بعد می سوزد دختر دلش پفک بود و لبش لواشک هی می رفت سر خط آخر داد می...
-
بازی
چهارشنبه 21 فروردین 1387 22:48
رسیدی و خسته بودی من که حتی چای تلخی نیستم کیستم؟ علاقه اینجای قصه گوشی ست شنیدنی گوشی بدست زبانی بریده دارم بالا بلند من پشت خط تو بالای لبم سبز شده سرخ شدم و سرم بالا نیامد ببین بازی دست مرا و تو را می گیرد می برد سر شروع پسر آنقدر داغ است که در مرحله ی بعد می سوزد دختر دلش پفک و لبش لواشک بود- است هی می رفت سر خط...
-
درخت
سهشنبه 23 بهمن 1386 04:44
سیب شکست خورده به چه رسیدی؟ پاییزی که پیاده ام کرد گلوی سرخم از صدای سبزی جا مانده مانده ای ام که راه تمامم نمی کند پایی بردار بردار بزن بزن به زیر گریه های سقف چهار دیواری اتو کشیده ای که آسمانت نیست ببین سجلدی ام که سه صفحه فوت دارم ندارم؟ به سینه ی مرگی می زنم که از من گذشت زیر درختی ام که حشیش بار می زند بزن دردم...
-
تنور
پنجشنبه 29 آذر 1386 20:50
کوچه را آورده ام جلوی در مرا قدم ببر بردار بزن تا داغم توی دست، لبی بزن لبت تنوریست که می چسبد بچسب ببین، چشم دیدن دارد لب بوسیدن توپی ام که توی هوای تو پرم هی به زیر گریه می زنم ترا مرا؟ ببین! سیر ندیده ام و سیر نمی شوم سر به سرم بگذار برگردم هنوز دلم بالای درخت اول است می افتی و سرت به سنگ... از حول سنگ تو نمی...
-
دست تو
پنجشنبه 8 آذر 1386 01:35
وقتی که دست ترا می گیرم گرفته ام در شمالی ترین شمال جهان راه می روم وسط تابستانی که خیابان را دراز به دراز کشیده بود من گوش کرده ام به حرفی که از دهان تو افتاد بگو پسر گفتم بی خود مرا صدا نکن من دست و پایی برای گم کردن ندارم نداشتم آدم علاقه ی دوریست که بازیش عشق است کودکی که تاب گفتن ندارد نفسش ما نفس نفس از آدم ها...
-
ادیپ
جمعه 4 آبان 1386 15:34
این روزها (روز وشب مهم نیست ادامه بده) دنیا، تنهایی کوهی است که ریزش کرده راهی مانده زیر دست و پا دست و پا می زنیم تا برویم نمی رویم در یک نمای درشت تر پیاده می شود اتوبوس نمی گذارم ادامه بدهید آدم ها! آدم ها؟ ها آدم ها آنها طبق برنامه آماده اند گوش راه را می پیچانند گردن می کشند می زنند به گردنه های بلند بلندتر من...
-
شششما؟
یکشنبه 29 مهر 1386 19:30
اینم (ایستت داده بر اولین پله های خود) لنگه به لن گگه ی پایی که نمی روم در کف ششی پوزاره ی رازهای کو..کودک کیم که فقیر نبود چشمانش سیاه بود دفترش آس س سمان نم را نم نم زیرببا باران جا گذاشته ام گذشتتم آسان از دست داده ام تمام رخ دخ ختری را که عاششق نبود...ام؟ سسواریی ام که از هر اس سبی افتاد – افتادم و اف نگگفتم دسست...
-
بادبادک
چهارشنبه 11 مهر 1386 01:46
می دوید بوی اش در باد بلندی که کشیده می شد در پیراهن بلندش بادبادکی بود مردی که گفت هر چه بادا بادی نیست که هوایی ام کنند در به دری ام که به دری گشوده نمی شود انگشت اش دچار سوپیشینه ام و پیشانی ام آنقدر خط انداخته که پاک نشوم پنجره به هر طرف که بچرخد دیواری دارد این مرد که هر که آمد سوار شد و پرید رنگ اش پریده تر از...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 شهریور 1386 23:04
به اردوگاه مرگ اجباری رفته (من را می گویند) برای مدتی سر به نیست اش کرده اند زیر پرچمی که از چشم باد و بادبادک هم افتاده است . لطفن اگر جواب نداد سنگ اش نزنید به دیواری که کوتاه است و پنجره اش پنچر شد . او که به تماشا نمی رود سینه خیز . به از جلو نظام و عقب گردی خرکی پالان تن می دهد. خلاصه تا وقتی دیگر سرباز ام و...
-
ایستگاه آخر
سهشنبه 23 مرداد 1386 19:04
زن قانون اش را که برداشت در زنبیلی زنانه گذاشت و رفت از کوچه های سیاه و سفید اتو کشیده بود و رنگی همه ی قطارهای شیک آماده ی شلیک بودند باران به رسم گلوله می بارید در مردی که سیگاراش را می بلعید کسی مدام حرف می زد وقتی نمی رس ام کی به جای من سوار می شود؟ کی کسی بود که نبود شکسته بسته می دوید مرد با قطاری که قانون نداشت...
-
ما شما ایشان
شنبه 20 مرداد 1386 13:10
دُویم به سمت وسویی که کسی نباشد گوشیم تو را، وقتی صدا نباشی گوش خالی کرده ایم چشم هم کاسه ای به دست داده ایم تا سیر شود شکم شکم شک نمی کند راه نمی رود آرامشی است این شکم آن روزها را نمی دانم اما امروز شبیه کسی است که بجا نمی آورم الو... آلوهای سیاه رسیده اند دارند می افتند، از درخت متل این که در باغ نیستی دست بچین...
-
شب اول گورستان
چهارشنبه 10 مرداد 1386 00:46
بله اتفاقن نیستم بیشتر گوش به زنگ ام نباشید من سکه ای برای ارتباط پس نینداخته ام برای همین گوش ام بدهکاری .... نمی شناسدتان زنده هم که بودم جواب شما نبودم انسانی..............بودمِ؛ نبودم؟ سنگی...............بودم؛ نبودم؟ آنقدر تند تند مرا دوانده اید که حتی خودم را جا گذاشته ام چه کنم شما که نیستم دستم هم در ادامه ی...
-
یوز من
دوشنبه 1 مرداد 1386 15:07
پیداست این راهی که ترا می برد هی دور پاهایی خط می کشد که قرار بود یوزپلنگ ات کند. یوز من حیف این چنگال ها نیست پاسبان توله کفتارهای کدام کتابی؟ توی صف های این دبستان کسی به الف بای بابایی که نان می داد، نرسید خوب تو هم کمی دیرتر دور بردار چرا توی این کتاب به دنبال پلنگی می گردی که پوست اش مثال روی تخته سیاه است. اصلن...
-
قد کشید ه ام
شنبه 30 تیر 1386 22:19
ول کن ام نیست، ول کن ام؟ هی دندان به دندان می کشم...نمی کشم؟ سربه دیوار می زنم ....نمی زنم؟ دلم را توی هر خیابان چال کنم ..نمی کنم؟ افتاده ام توی حوایی که سیب گرفت توی آدمی که حوا گرفت گرفته ام و این سیگار زود سر می رسد گرفته ام واین کوچه تاریک نمی شود. برای این حوصله عصایی بفرست بگذار، قدمی را که بردارد. برود توی هچل...
-
سگ
جمعه 22 تیر 1386 15:09
زنده است هنوز مثل خودش( یک سگ استخوانی) کنار اتوبان بزرگ شما ایستاده است و بدن اش مثل ساعت ناکوک یک خودفروش گرسنه هی هرزه، کنار خیابان چرخ می زند ببخشید اگر توی این پاییز کمی هاری اش گل کرده او متاسف چیزهای بسیاری است چیزهایی که می خواست ولی نشد حتی ... لطفن جلویش نقطه نگذارید سگی توی این شعر دارد سانسور می شود...
-
قابیل
جمعه 22 تیر 1386 01:17
ما چنین هستیم تکامل تو در توی خودمان توی یک کهکشان شرارت در گردنه ی کوهی از دشمنی با کوله پشتی پر از دستورات اکید راه افتاده ایم ما با یک من ساچمه و باروت از قلب مهربان پدرانمان گذشتیم وبرای یک هیچ بزرگ به روز های آسوده شلیک کردیم ما با دشنه و داس توی مشتهایمان، بزرگ شدیم و از روزنه های کور به تماشای داری نشستیم که...
-
آتش!
چهارشنبه 20 تیر 1386 00:19
سرانجام اعتراف کردم و حالا کنار دیواری ایستاده ام که هر روز دیوارتر می شود توی انتهای صد سال تنهایی و کسانی که مرا خیلی دلسوزند دارند تفنگشان را کوک می کنند جلادهای مهربان همیشه آرام اند وتفنگهای آماده باش، پر از آوازهایی نزدیک متنی با شکوه قرائت می شود شما به جرمی که خودتانید خوشبختانه دارید پاکسازی می شوید نقطه چقدر...
-
آدم ددر ددر
دوشنبه 18 تیر 1386 01:02
فصلی رسیده بود ، پاییز پر خطر آدم رسیده بود، حوا رسیده تر عیش وشراب وشعر،رقص و هوای خوش تکرار دلخوشی دنیای بی خطر بیکار و خسته شد در گوشه ی بهشت لک زد دلش نبود خوبی دردسر تنها درخت، سیب، تنها گناه، سیب در چشم او بهشت، سیبی است سر به سر آمد میان شک با یک سبد سوال آقای وسوسه ، شیطان حیله گر حوا چرا چنین؟ آدم چرا چنان؟...
-
دهان های نا سینک
جمعه 15 تیر 1386 14:29
دروغ دیگری دیگر جواب نمی دهد دست گنده ات رو شده با چاقویی گنده تر از شکم ما روی پرده ردی از خون --------------------کشیده ای کشیده هایت دیگر کشک هر چقدر آن مترسک و سگ ها را عوض بدل کنی سر هر کوچه توی اشگ کودکان بازی آقای گرگ اکسپوز می شود امروز همه ی بچه ها می دانند نام پدر پسر شجاع چیست و حاج زنبور عسل نیش هم دارد...